شعر

مار اگر گوید که مورم، بشنو و باور مکن
دیو اگر گوید که هورم، بشنو و باور مکن
گر بگوید روبه افسونگر نیرنگ باز
کز فریب و حیله دورم، بشنو و باور مکن
ور بگوید مرده خور کفتار، کز بهر ثواب
خادم اهل قبورم بشنو و باور مکن
ور بگوید سنگی پشتی بی نوا، کز چابکی
پهنه پیما، چون ستورم، بشنو و باور مکن
ور دغل بازی کند دعوی، که دولت خواه تو
در غیاب و در حضورم، بشنو و باور مکن
ور بگوید قاضی مسکین، که در هنگام رأی
دشمن ارباب زورم، بشنو و باور مکن
ور بفرماید وکیلی، در بهارستان، که من
سیر از این دارالغرورم، بشنو و باور مکن
گر وزیری گفت کز تیمار خلق آشفته است
بشنو و باور مکن، زیرا که هذیان گفته است


رهی معیری

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.